کد مطلب:369980 جمعه 20 اسفند 1395 آمار بازدید:291

55 - درخواست دفع ستم دیگران - درخواست ستم نکردن به دیگران
 بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آله ، و لا اظلمن و انت مطیق للدفع عنی ، و لا اظلمن و انت القادر علی القبض منی .

ستم ندیدن و ستم نكردن 

امام سجاد علیه السلام در این قطعه از دعای شریف مكارم الاخلاق از پیشگاه الهی درخواست می كند: بارالها! بر محمد و آلش درود فرست و موجباتی را فراهم آور كه من مورد ستم دگران واقع نشوم كه تو قادری آن را از من بگردانی ، بارالها! چنین كن كه از من نیز به دیگران ستمی نرسد كه تو می توانی مرا از آن بازداری . مدلول این عبارت باید مورد تمنای درونی همه مسلمانان باشد و در باطن هموازه از خدا بخواهند موجباتی را فراهم آورد كه نه از دیگری به آنان ستم برسد و نه آنان به دگران ستم نمایند.

به خواست خداوند توانا این دو جمله از دعا موضوع بحث و سخنرانی امروز است . راغب در معنای ظلم می گوید:

الظلم عند اهل اللغة و كثیر من العلماء وضع الشی ء فی غیر موضع المختص به اما بنقصان او بزیادة . (529)

ظلم ، نزد اهل لغت و بسیاری از دانشمندان ، قرار دادن چیزی است در غیر موضع خودش و تحقق این قرار دادن نابجا، گاهی برای كم گذاردن و تفریط است و گاهی به سبب زیاده روی و افراط.

ظلم به آزادی 

مثلا آزادی از نعمتهای بزرگ خداوند است كه به مردم اعطا فرموده و باید آنان با اندازه گیری صحیح و دور از افراط و تفریط از آن برخوردار باشند. پس اگر حكومتی مانند بعضی از زمامداران كشورهای غرب امروز در زمینه آزادی به افراط گرایش یابند و به نام آزادی ، ناپاكی ها و بی عفتی ها را مجاز اعلام نمایند با این عمل به آزادی و ملت خود ستم نموده اند و نسل جوان كشور را به سقوط و تباهی سوق داده اند. همچنین اگر حكومتی از آزادی صحیح و عاقلانه جلوگیری كند و در مملكت اختناق به وجود آورد مانند بعضی از حكام مستبد كه دست نشانده غربی های استثمار گرند او نیز با اعمال استبدادی خویش به آزادی و به مردم ظلم نموده و سد راه تعالی جامعه شده است .

ظلم بر اثر جهلیا هوی پرستی

دو عامل مهم و اساسی در جوامع بشری وجود دارد كه منشاء ظلم است و نمی گذارد اشیاء در موضع واقعی خود استقرار یابند و از افراط و تفریط مصون بمانند: یكی جهل بشر از شناخت موقع حقیقی آنهاست و آن دیگر اطاعت انسانهای ظالم از هوای نفس و بیرون بردن اشیاء از جای خود به منظور اقناع شهوات و ارضای تمایلات است . تنها كسی كه حد واقعی اشیاء را آنطور كه هست می داند و از موضع واقعی آنها آگاه است ، ذات اقدس الهی است و این مطلب در قرآن شریف با عبارتی كوتاه و جامع آمده است :

الا یعلم من خلق و هو الطیف الخبیر. (530)

آیا كسی كه عالم را آفریده است از مخلوق خود آگاهی ندارد با اینكه او به تمام حقایق درون و برون اشیاء واقف و خبیر است .

پروردگار حكیم به منظور هدایت انسانها و تعلیم سعادت آنان موضع و حدود تمام اشیائی را كه مبتلا به بشر است با اندازه گیری صحیح و دور از افراط و تفریط تعیین نموده و در هر زمان به وسیله پیمبران به جوامع بشری ابلاغ كرده است . حدودی را كه خداوند حكیم برای مردم تعیین نموده قطعا به صلاح و سعادت واقعی آنان است و باید از آن پیروی نمایند و ضمنا در قرآن كریم خاطرنشان فرموده :

ظلم یا تجاوز از حدود الهی 

و من یتعد حدود الله فاولئك هم الظالمون . (531)

آن كس كه از حدود خداوند تجاوز كند و به تندروی یا كندروی گرایش یابد ظالم و ستمكار است .

بعضی از افراد راه خود را از راه الهیون جدا كردند، مسیر مادیگری را در پیش گرفتند، ندای پیمبران را غیر واقعی تلقی نمودند، نخواستند به دستور الهی در شناخت اشیاء و موضع واقعی آنها واقف شوند و مانند كمونیستها دهها سال راه باطل را پیمودند و سرانجام پس از زیانهای جانی و مالی بسیار به گمراهی خویش پی بردند. بعضی از افراد در صف الهیون قرار گرفتند، دعوت پیمبران را پذیرفتند ولی در خلال عمل دچار بدعتها شدند، یا بر اثر پاره ای از رویدادها دین حق را با نظریات شخصی خود به غلط تفسیر نمودند و تصور غیر واقعی خویش را راه سعادت و رستگاری پنداشتند، در بیراهه می رفتند و گمان داشتند صراط مستقیم مرضی خدا را می پیمایند. قرآن شریف ، اینان را زیانكارترین مردم خوانده و درباره آنها فرموده است :

زیانكارترین مردم 

قل هل ننبئكم بالاخسرین اعمالا. الذین ضل سعیهم فی الحیوة الدنیا و هم یحسبون انهم یحسنون صنعا. (532)

ای پیمبر گرامی ! به مردم بگو آیا می خواهید شما را به زیانكارترین انسانها آگاه نمایم ؟ اینان كسانی هستند كه در دنیا جهد و كوشش گمراهانه دارند، در اعمال باطل خویش غرق اند و گمان می كنند كارهایی را كه انجام می دهند همه خوب و نیكوست .

كسی كه كار بد انجام دهد و می داند بد می كند انسانی است بدبخت و چون به بدكاری خویشتن وقوف دارد ممكن است روزی به خود آید، توبه كند، و از باری تعالی درخواست عفو و بخشش نماید. اما بدبخت تر از او كسی است كه بد می كند و گمان می كند كه به انجام كارهای خوب مشغول است ، او ممكن است با تصور نادرست خود تا پایان عمر به اعمال ناروای خویش به گمان حسن عمل ادامه دهد و در همان حال بمیرد. قرآن شریف در آیه مذكور از این گروه سخن می گوید و آنان را زیانكارترین انسانها معرفی می نماید.

بدعت گزاران واقع ناشناس 

عن علی علیه السلام انه سئل عن هذه الاءیة . فقال كفرة اهل الكتاب الیهود و النصاری و قد كانوا علی الحق فابتدعوا فی ادیانهم و هم یحسبون انهم یحسنون صنعا. ثم قال : و ما اهل النهروان منهم ببعید. (533)

از علی (ع ) درباره این آیه سؤ ال شد. فرمود: مراد، كفار اهل كتاب از یهود و نصاری هستند، اینان بر حق بودند اما بدعتهایی در دین خود گذاردند و طبق آن بدعتها عمل می نمودند و تصور می كردند كار خوب انجام می دهند. سپس فرمود: خوارج نهروان نیز از آنان دور نیستند، یعنی خوارج در مقابل امام ، گزیده الهی قیام مسلحانه نمودند، با آن حضرت جنگیدند، و تصورشان این بود كه كار خوب و طبق رضای الهی انجام می دهند.

خلاصه كسانی كه از حدود الهی در مواضع اشیاء ناآگاه اند و جاهلانه معیارهای باطلی را كه با سعادت بشر سازگار نیست انتخاب می نمایند و آن را حق می پندارند و تصور می كنند سخت در اشتباه اند و به طوری كه مذكور افتاد خداوند در قرآن شریف این گروه را زیانكارترین مردم خوانده است . علی (ع ) نیز در یكی از روایات با تعبیر دیگری آنان را معرفی نموده و فرموده است :

ظالمترین مردم 

اجور الناس من عد جوره عدلا منه . (534)

ظالمترین مردم كسی است كه عمل جائرانه خود را دادگری تصور كند و آن را عدل به شمار بیاورد.

نتیجه آن شد كه بعضی از افراد كه مرتكب ظلم می شوند برای این است كه از حدود الهی در تعیین مواضع اشیاء آگاهی ندارند و می خواهند با نظر و تشخیص خود، حق را از ناحق و روا را از ناروا تمیز دهند و بر اثر نارسایی فكر دچار خطا می شوند تا جایی كه گاهی عدل را ظلم و ظلم را عدل می پندارند. بعضی از قدرتمندان یا افراد عادی از دستور باری تعالی و تعالیم پیمبران آگاه اند، عدل و ظلم را می شناسند، و به موضع اشیاء و اعمال وقوف دارند، اما بنده و برده هوای نفس خویش هستند و برای ارضای غرایز و اقناع تمایلات خود مرتكب ظلم می شوند و راه تعدی و تجاوز را در پیش می گیرند. قرآن شریف این گروه را هوی پرست خوانده و درباره آنان فرموده است :

اراءیت من اتخذ الهه هواه افانت تكون علیه وكیلا. (535)

ای رسول معظم ! آیا دیدی آن كس را كه هوای نفس خویشتن را به الهیت گرفته و آن را معبود خود ساخته است ؟ مگر تو می توانی حافظ و نگهبان او باشی ؟

واپس زدن تمنیات ناروا 

نفس سركش آدمی طالب آزادی بی قید و شرط است ، می خواهد در راه ارضای غرایز و اقناع تمایلات خود با مانعی مواجه نشود و در مسیر تمنیات خویش طبق خواسته ای كه دارد پیشروی نماید ولی نظم و امنیت اجتماعی از یك طرف و نیل به كمال سعادت و موفقیت انسانی از طرف دیگر ایجاب می كند كه هر فردی از تمنیات ناروا و خواهشهایی كه برای جامعه و انسانیت زیانبار است چشم پوشی نماید و همین امر موجب شده است كه ضمیر بشر همواره صحنه كشاكش و تضاد بین انسانیت و حیوانیت باشد و بر اثر این تضاد غیر قابل جبران است كه انسانها به انشعاب گراییده اند، بعضی از پی هوی پرستی ، لذت گرایی ، و ارضای غرایز حیوانی رفته و هر عمل ناروایی كه مایه كامرانی آنان شود بی پروا مرتكب می شوند، و گروهی در راه خداپرستی ، احیای انسانیت و صلاح جامعه قدم بر می دارند و از معاصی و اعمال خلاف انسانیت اجتناب می نمایند. علی (ع ) مسئله تضاد درونی انسانها را ضمن یك روایت كوتاه بیان نموده و آنان را از وضعی كه دارند آگاه ساخته است .

هوی پرستی یا قتل انسانیت 

النفس مجبولة علی السوء الادب و العبد ماءمور بملازمة حسن الادب و النفس تجری بطبعها فی میدان المخالفة و العبد یجهد بردها عن سوء المطالبة فمتی اطلق عنانها فهو شریك فی فسادها و من اعان نفسه فی هوی نفسه فقد اشرك نفسه فی قتل نفسه . (536)

نفس آدمی به اقتضای ساختمان طبیعی و غرایز حیوانی خود زشتكار و بد عمل است . بنده خداوند وظیفه دارد كه خویشتن را به حسن ادب و اخلاق خوب متخلق نماید. نفس آدمی بر وفق طبع خود در عرصه مخالفت می تازد و در جهت باطل می گراید و بنده حق می كوشد تا آن را از مسیر نادرستش بگرداند و مانع خواسته های نامشروعش شود. اگر انسانی عنان نفس سركش خود را در تمنیات نامشروعش یاری دهد با این عمل در قتل نفس خود سهیم شده است . هوی پرستی نقطه مقابل خداپرستی است ، انسان یا باید بنده خدا باشد،، اوامر او را به كار بندد، و تمنیات هوای نفس را با اوامر باری تعالی بسنجد و در حدود اجازه شرع مقدس آن را اعمال نماید، یا باید طوق بندگی هوای نفس را به گردن نهد، اوامر خداوند را نادیده انگارد، و بی قید و شرط مجری دستورهای هوی باشد.

بت بزرگ هوای نفس 

به مدلول بعضی از روایات ، بت هوای نفس نزد باری تعالی از هر بتی عظیمتر و هوی پرستی از هر پرستش مشركانه ای سنگینتر است .

عن النبی صلی الله علیه و آله : ما تحت ظل السماء من اله یعبد من دون الله اعظم عند الله من هوی متبع . (537)

رسول اكرم (ص ) فرموده : در زیر سایه آسمان از آنچه غیر خداوند كه پرستش می شود، نزد حضرت باری تعالی ، عظیمتر از هوای نفسی كه مورد تبعیت و پیروی باشد یافت نمی شود.

اولیای گرامی اسلام درباره خطر هوی پرستی از ابعاد مختلف سخن گفته و پیروان خود را از این عمل ظالم پرور و ضد انسانی برحذر داشته اند و در اینجا بعضی از آن روایات برای مزید اطلاع شنوندگان محترم ذكر می شود:

لزوم بر حذر بودن از هوی 

عن الجواد علیه السلام قال : من اطاع هواه اعطی عدوه مناه . (538) امام جواد (ع ) فرموده : آن كس كه از هوای نفس خود اطاعت می كند دشمن خویش را به تمنایش می رساند.

عن ابیعبدالله علیه السلام قال : احذروا اهواءكم كما تحذرون اعداءكم فلیس شی ء اعدی للرجال من اتباع اهواء هم و حصائد السنتهم . (539)

امام صادق (ع ) فرمود: از هوای نفس خود حذر كنید همان طور كه از دشمنان خود حذر می نمایید كه هیچ چیز برای افراد دشمنتر از هوای نفس و برداشت محصول زبانشان نیست .

هوی پرستی چشم دل را نابینا و گوش دل را ناشنوا می كند، آدمی را از واقع بینی و شناخت حقایق باز می دارد و به راه تباهی و هلاكتش سوق می دهد.

عن علی علیه السلام قال : اوصیكم بمجانبة الهوی فان الهوی یدعوا الی العمی و هو الضلال فی الاخرة و الدنیا. (540)

علی (ع ) فرمود: توصیه می كنم به شما: از هوای نفس و پیروی از آن پرهیز نمایید كه هوای نفس ، آدمی را به كوردلی می خواند و آن ضلالت و گمراهی در آخرت و دنیاست .

و عنه علیه السلام قال : انكم ان امرتم علیكم الهوی اصمكم و اعماكم و ارادكم . (541)

و نیز فرموده است : اگر هوای نفس فرمانروای شما گردد كر و كور و پستتان می نماید.

جهاد اكبر یا غلبه بر هوی 

جهاد اكبر، در لسان روایات جهاد با نفس سركش و غلبه بر هوی و تمایلات است . این جهاد به مراتب مهمتر و سنگینتر از جنگیدن با ابطال توانا و افراد نیرومند است و در این باره روایات بسیاری از اولیای گرامی اسلام رسیده و پیروان خود را به اهمیت این مبارزه واقف ساخته اند. عن النبی صلی الله علیه و آله قال : الشدید لیس من غلب الناس و لكن الشدید من غلب علی نفسه . (542)

رسول اكرم (ص ) فرموده : انسان قوی و نیرومند آن كس نیست كه بر هوای نفس خود ظفر یابد و بر آن غلبه كند.

پیكار آزادی بخش 

كسی كه در پرتو قوت اراده و قوت تصمیم در جهاد با نفس پیروز می شود، بر هوی و بر تمایلاتش غلبه می كند و از اسارت رهایی می یابد هرگز دستش به تجاوز و ستم دراز نمی شود و دامن خود را به تعدی و ظلم به این و آن آلوده نمی نماید زیرا او در پرتو مجاهده از اسارت رهایی یافته و اندیشه ستم كسی را به ضمیر خود راه نمی دهد و این خود عالی ترین اثر درخشان پیروزی در پیكار با هوای نفس است .

عن النبی صلی الله علیه و آله قال : یا علی ! اثقل الجهاد من اصبح و لا یهم بظلم احد. (543)

رسول اكرم به علی (ع ) فرمود: برترین جهاد این است كه آدمی صبح كند در حالی كه نیت ستم احدی را در دل ندارد و فكر ظلمی را در سر نمی پرورد.

انسانهای منزه از ظلم 

به شرحی كه توضیح داده شد ظلم نمودن یا معلول جهل و نادانی است یا ناشی از ضعف و ناتوانی ، آن كس كه ظلم و عدل را می شناسد و از حدود آنها بخوبی آگاهی دارد و همچنین آن كس كه در مقابل دشمن برون یعنی رقیب خود یا دشمن درون یعنی هوای نفس خویش نیرومند و تواناست نیازی ندارد كه برای نیل به هدفهای خود از در ظلم وارد شود، دروغ بگوید، خیانت كند، بی گناهی را متهم نماید، خونی را به ناحق بریزد، و دهها ظلم دیگر از این قبیل ، او در كمال قوت و قدرت راه صحیح خود را بر اساس عدل و دادگری می پیماید و سرانجام با سربلندی و پاك دامنی پیروز می گردد. امام سجاد (ع ) در یكی از دعاهای خود بر همین مبنای اساسی سخن گفته و ذات اقدس او را از ظلم مبرا و منزه خوانده است .

و قد علمت انه لیس فی حكمك ظلم و لا فی نقمتك عجلة و انما یعجل من یخاف الفوت و انما یحتاج الی الظلم الضعیف و قد تعالیت یا الهی عن ذلك علوا كبیرا. (544)

بارالها! می دانم كه در حكم تو ظلم نیست و در كیفر اعمال گناهكاران شتاب نداری زیرا كسی در كار خود عجله می كند كه از فوت شدن فرصت خائف باشد و آن كس كه ضعیف و ناتوان است به ظلم احتیاج دارد. بارالها! تو از نقائص در حد اعلی مبرا و منزهی .

حضرت زین العابدین (ع ) در قسمت اول این قطعه از دعا كه موضوع سخنرانی امروز است ، پس از ذكر صلوات ، به پیشگاه الهی عرض می كند:

و لا اظلمن و انت مطیق للدفع عنی ؛ بارالها! موجباتی را فراهم آور كه من مورد ستم دگران واقع نشوم كه تو قادری آن را از من بگردانی .

انگیزه ستم به امام 

دعای امام (ع ) شامل ظالمهای دو گروه می شود: گروه اول كسانی هستند كه از مقام امام آگاهی ندارند و حدود الهی را درباره آن حضرت نمی شناسند و بر اثر جهل و نادانی ظلم می كنند، گروه دوم كسانی هستند كه تا حدی به مقام امام معرفت دارند ولی برده و بنده هوای نفس خویشتن اند و برای اقناع تمایلات و نیل به هدفهای غیر مشروع خود به امام ستم می كنند، حضرت علی بن الحسین علیهما السلام دفع ظلم هر دو گروه را از پیشگاه حضرت باری تعالی درخواست گردد كه تنها مخلوق خداوند نیست كه مورد ستم بشر واقع می شود بلكه انسانهای نادان و هوی پرست بر اثر شرك ، ذات اقدس الهی را نیز مورد ستم قرار می دهند. قرآن شریف از زبان لقمان حكیم نقل نموده كه به فرزندش فرمود:

شرك یا ظلم بزرگ 

یا بنی ! لا تشرك بالله ، ان الشرك لظلم عظیم ؛ (545) فرزند عزیز! به خداوند، شرك نیاور و برای او عدیل و نظیری قرار مده كه شرك ظلمی است بس بزرگ .

در آیه دیگر خداوند فرموده است :

الذین امنوا و لم یلبسوا ایمانهم بظلم اولئك لهم الامن و هم مهتدون ؛ (546)

كسانی كه ایمان آورده و ایمان خویش را به ظلم نیالوده اند دارای ایمنی هستند و از نعمت هدایت باری تعالی برخوردار.

امنیت در پرتو توحید 

روی عن عبدالله بن مسعود قال : لما نزلت هذه الایة شق علی الناس و قالوا یا رسول الله : و اینا لم یظلم نفسه ! فقال صلی الله علیه و آله : انه لیس الذی تعنون . الم تسمعوا الی ما قال العبد الصالح : یا بنی لا تشرك بالله ان الشرك لظلم عظیم . (547)

از عبدالله بن مسعود روایت شده كه وقتی این آیه بر رسول گرامی نازل شد، برای مسلمانان گران آمد. به پیمبر عرض كردند: كدام یك از ما به نفس خود ظلم نكرده است ؟ بنابراین طبق این آیه هیچ یك از ما ایمنی نخواهد داشت . رسول اكرم (ص ) فرمود: مقصود از آیه آن نیست كه در فكر شما آمده ، مگر نشنیده اید كه بنده صالح خداوند به فرزندش فرمود: شرك به باری تعالی نیاور كه شرك ، ظلمی است بزرگ ، یعنی مقصود از ظلم در این آیه شرك به حضرت باری تعالی است .

ظلم شرك درباره خداوند ممكن است ناشی از جهل مشرك باشد، از این نظر كه درباره مخلوق ناچیزی به افراط گراییده آن را از حد مخلوق بودن خارج نموده و هم قدر آفریدگار قرار داده است و پرستش را كه به ذات اقدس الهی اختصاص دارد درباره آن آفریده جماد معمول داشته است ، و ممكن است ظلم شرك ، ناشی از هوی پرستی باشد یعنی بت پرست می داند كه قطعه سنگ یا چوبی كه پدرانش به صورت بت درآورده اند لیاقت پرستش ندارد ولی هوای نفس فرمان می دهد تعصب قومی را حفظ كن ، معبود پدران خویش را از یاد مبر، و بت باقی مانده از آبای خود را همچنان بر كرسی خدایی نگاهداری بنما. گناه شرك نزد حضرت باری تعالی آنقدر مهم است كه صریحا در قرآن شریف فرموده :

ان الله لا یغفر ان یشرك به ؛(548) خداوند گناه كسی را كه به او شرك آورده است نمی آمرزد و او را مشمول عفو خود قرار نمی دهد.

از آنچه مذكور افتاد روشن شد كه امام (ع ) در قسمت اول این قطعه از دعا كه موضوع سخنرانی امروز است به پیشگاه الهی عرض می كند: بارالها! تو قادری ظلم ظالم را بگردانی ، موجباتی را فراهم آور كه من مورد ستم دگران واقع نشوم .

در قسمت دوم دعای امروز عرض می كند:

و لا اظلمن و انت القادر علی القبض منی ؛بارالها! چنان كن كه از من نیز به دگران ستمی نرسد كه تو می توانی مرا از آن باز داری .

خدا و بازداری انسان از ستم 

نظیر آنچه در دعای مكارم الاخلاق ، موضوع سخنرانی امروز آمده است امام سجاد (ع ) با تعبیر دیگری آن را دعای چهاردهم صحیفه سجادیه از پیشگاه الهی خواسته است :

اللهم فكما كرهت الی ان اظلم فقنی من ان اظلم .

بارالها! همان طور كه نمی خواهی من مورد ظلم و تعدی واقع شوم مرا نگاهداری و محافظت فرما تا به دگران ستم نكنم .

با توجه به اینكه قضای قطعی باری تعالی بر این تعلق گرفته است كه بشر در اعمال تشریعی و تكالیف دینی آزاد باشد، لازم است نگاهداری و قبض مردم از ارتكاب ظلم كه در دعای امام آمده به گونه ای واقع شود كه منافی با اصل اختیار و آزادی انسانها نباشد. خداوند برای تحقق بخشیدن به این هدف مقدس و بازداشتن مردم از اعمال ظالمانه با حفظ جهات آزادی ، برنامه تعلیم و تربیت را به وسیله پیمبران پایه گذاری نمود و در تمام قرون و اعصار، افراد شایسته و لایقی را برای تربیت انسانها مبعوث فرمود تا با سعی و مجاهده ، مردم را به صراط مستقیم انسانیت سوق دهند و از نعمت عدل و انصاف برخوردارشان سازند و این مطلب صریحا در قرآن شریف آمده است :

لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الكتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط. (549)

هدف بعثت پیامبران 

ما رسولان خود را با ادله روشن و كتاب و میزان فرستادیم تا مردم را آنچنان بسازند و به گونه ای تربیت نمایند كه خودشان به جاذبه معنوی و كشش روحانی به عدل و دادگری قیام نمایند.

ملاحظه می كنید كه در این آیه تصریح شده كه هدف بعثت رسل و انزال كتب این است كه قیام مردم در جامعه بر اساس عدل باشد. اولین قدمی را كه تمام پیمبران الهی در راه انسان سازی و تربیت مردم بر می داشتند اقامه بزرگترین عدل یعنی احیای توحید و یكتاپرستی و سركوب نمودن عظیمترین ظلم یعنی احیای توحید و یكتاپرستی و سركوب نمودن عظیمترین ظلم یعنی اماته شرك و بت پرستی بود. یكتاپرستی ، مردم را از بندگی و بردگی غیر خدا آزاد می سازد، به آنان عزت نفس و شخصیت می بخشد، و این حالت روانی ، خود عامل بسیار مؤ ثر در اجتناب از ظلم و تعدی است .

محتوای دعوت انبیاء 

ولی انبیا برای از میان بردن بت و نابود ساختن اندیشه بت پرستی صدمات و لطمات بسیار دیدند و با تعصبهای جاهلانه مردم نادان سخت مواجه بودند، تا جایی كه بعضی از آنان جان خود را از دست دادند، اما سرانجام توانستند با حفظ آزادی و اختیار بشر گروهی را بیدار كنند، آنان را به خود آورند، نیروی عقلشان را به فعالیت وادارند، و از راه باطل شرك بگردانند و به خدای یگانه متوجهشان نمایند. از پی استدلال عقلی ، در اثبات توحید و ابطال شرك و اینكه توحید عدل است و شرك ظلم ، سخن از عدل و ظلم اخلاق و اعمال و افعال به میان آورند و موضع واقعی هر یك از آنها را طبق دستور باری تعالی توضیح دادند و افراط و تفریط هر یك را بیان نمودند و در ضمن فواید عدل و زیانهای ظلم را در زندگی دنیا خاطر نشان ساختند، و به قوم خود فهماندند كه رعایت عدل علاوه بر فواید دینی موجب پاداش اخروی و اجر الهی است و اعمال ظالمانه با زیانهای دنیوی عذاب قیامت و كیفر الهی را در پی دارد. اگر كسانی در دنیا به ظلم آلوده شده اند و به جان و مال و عرض مردم تجاوز نموده اند باید آنها را در دنیا تفیه كنند و صاحبان حق را راضی نمایند و با توبه و استغفار، حقوق مردم از میان نمی رود.

لزوم ادای حقوق مردم 

عن شیخ من النخع قال قلت لا بیجعفر علیه السلام : انی لم ازل والیا منذ زمن الحجاج الی یومی هذا فهل لی من توبة . قال فسكت ثم اعدت علیه فقال : لاحتی تؤ دی الی كل ذی حق حقه . (550)

پیرمردی از نخع می گوید: به امام باقر (ع ) عرض كردم : من از زمان حجاج تا امروز والی و استاندار بوده ام ، آیا برای من توبه هست و می توانم با استغفار، آلودگی خویش را برطرف نمایم ؟ حضرت سكوت كرد. می گوید دوباره پرسیدم . فرمود: با توبه نمی شود مگر حق هر صاحب حقی را به وی ادا كنی .

اگر در دنیا انسان مغرور و مسئولی از پی راضی كردن صاحبان حق نرود باید در قیامت به انتظار تصفیه حساب سخت و كیفر شدید باشد. در قرآن شریف آمده است :

ان ربك لبا المرصاد؛(551) پروردگارت در كمینگاه ، مراقب اعمال و افعال مردم است .

عن ابیعبدالله علیه السلام قال : المرصاد قنطرة علی الصراط. لا یجوزها عبد بمظلمة عبد. (552)

امام صادق (ع ) فرمود: مرصاد نقطه مرتفعی است بر صراط كه از آن گذر نمی كند بنده ای كه مورد مطالب و مؤ اخذه مظلومی باشد.

آزادی بشر در قبول دین 

نتیجه آنكه خداوند با رعایت آزادی و اختیار، بشر را به وسیله پیمبران هدایت می نماید، نیك و بد، حق و باطل ، و عدل و ظلم را در شئون مختلف به وی ارائه می كند. این مردم اند كه می توانند آزادانه آن را بپذیرند یا به اختیار خویشتن آن را رد كنند، و این مطلب صریحا در كتاب مجید آمده است :

ان هدیناه السبیل اما شاكرا و اما كفورا. (553)

ما راه را به انسان ارائه می كنیم و به مسیر سعادت و كمال ، هدایتش می نماییم ، او آزاد است ، می تواند نعمت هدایت ما را شكرگزار باشد و می تواند آن را كفران نماید.

امام (ع ) در قطعه دوم دعا، موضوع بحث سخنرانی امروز، به پیشگاه خداوند عرض می كند:

و لا اظلمن و انت القادر علی القبض منی : بار الها! چنان كن كه از من دیگران ستمی نرسد كه تو می توانی مرا از آن بازداری .

فیض تحول در اندیشه 

مراد امام از قبض و بازداشتن سلب آزادی و اختیار نیست ، بلكه می خواهد عرض كند: بارالها! تو مقلب القلوبی و دلها در قبضه قدرت توست ، اگر اراده فرمایی می توانی انسان دعا كننده را مورد حمایت و نصرت مخصوص خود قرار می دهی ، در اندیشه و فكرش تحول و دگرگونی ایجاد نمایی و در ضمیرش موجباتی را فراهم آوری كه خودش آزادانه از نیت ظلمی كه در سر پرورانده و به انجامش تصمیم گرفته است منصرف شود، دست تجاوز به شخص مورد نظر دراز نكند و دامن خویش را به گناه ظلم نیالاید. همچنین تو مسبب الاسبابی ، قدرت داری كه در خارج از وجود دعا كننده موجباتی را فراهم آوری كه از ظلم مورد نظرش آزادانه خودداری نماید، مثلا اگر دعاكننده تصمیم داشت از مسلمانی كه موجب آزردگی و رنجش خاطرش گردیده در مجلسی یا حضور جمع غیبت نماید و با این جرم بزرگ ، رنجش خویش را جبران كند اما در لحظه ای كه می خواست زبان به غیبت بگشاید یكی از دوستان صمیمی و ارزشمند آن شخص كه بنا بود مورد غیبت واقع شود در مجلس حضور یافت ، با آمدن او از تصمیم خود گذشت ، همچنان لب فرو بست و از غیبت صرف نظر نمود. بنابراین امام (ع ) از جمله و انت القادر علی القبض منی خواستار سلب آزادی و اختیار از دعاكننده نیست ، چه آنكه این دعا بر خلاف سنت الهی در آزادی بشر است ، بلكه مقصود این است كه در هر مورد با عاملی مؤ ثر یا رویدادی مناسب زمینه ای فراهم آید كه دعا كننده با اختیار خویش از ستم چشم بپوشد و خود را به ظلم آلوده ننماید.